سفر شیراز اردیبهشت 93
سلاااااام عزیزای مامان
اینجا یعنی همون پارسیان چند روزه که هوا خیلی گرم شده و به قول اینجایی ها تش باد ها شروع شده یعنی بادای اتشین صبح چهارشنبه بابا اومد و گفت چند تا وسیله جمع کن بریم شیراز اینجا هوا گرمه خلاصه راهی شدیم .شما ها هر دوتون خیلی خوب بودین و من و اصلا توی مسافرت خسته نکردین بجز تخت جمشید که خیلی خسته شده بودین .در کل مسافرت خیلی خیلی خوبی بود و خیلی خوش گذشت .دست علی گلم درد نکنه که خداییش همیشه کمکم میکنه ،توی هر کاری و خیلی هوام رو داره ،نمیزاره اذیت بشم چه توی بچه داری و چه توی کارای خونه . . . . سفر خیلی خوبی بود و خیلی خوش گذشت .اینم عکساش. . . .
کوچولوی مامانی جیگرم نگا چه ناز خوابیدی .همش رفتنی خواب بودی
یا ایناز یا ایلیا خان باید بغل بابا میبودن تا . . . . .تخت جمشید خیلی اذیت کردینا
اینم یه نمونه از اون ضد حالایی که تو عکس دست جمعی اصلا همکاری نمیکردین .اینم واسه خودش شیرینه . . .
بلا چه داداشی رو گریه انداختی به روی خودتم نمیاری گناه داره عزیزکم.نکن دیگه
اینم پسر کوچولوی مامانی و ایناز خانوم که همدیگه رو سفت بغل کردن .دیگه خسته شده بودین و نمیتونستم سرتون رو مشغول کنم
ایلیا جان اینقدر خسته بود پسرم که همون لحظه ای که اومدیم خونه رو زمین خوابش برد تا صبح