دختر ماه من

سلام 

خوشگلم .اين پستو برات گزاشتم که بعدا بزرگ شدى بخونى و به خودت ببالى که من يه دختر کوچولىوسه ساله اينقدر با فهم بودم .درکم بالا بوده 

عزيزم خيلى دختر خوبى هسى و ازت راضى ام .دورم ميگردى و کاراى ريز ريزى که تو خونه هست و بهت ميگم انجام ميدى .از لباس پوشيدن خودت تنها و بدون کمک  وگرفته تا حمام رفتنت که نيازى ندارم بشورمت .بعد از حمام زود تر مياى بيرون و لباساى ايليا رو حاضر ميکنى .

اسباب بازياتو بيارىواگه بگم مامان اينازپجمع کن ميگى باشه .البته گاهى ام دلت ميخواد نافرمونى کنى طبيعتا ولى وقتى ميگم مامان ستاره سبز به کارتى خوبت دادم سريع انجام ميدى منم بهت سخت گيرى نميکنم.از ت واقعا راضى ام .وقتىرداداش و ميخوابونمت اروووم مياى ميگى مامان من ارومم .الانم اين کارو دارى ميکنى فدات بشم 

اومدى ميگى مامتن شير بريز پستونى 

نميگم خيلى اروموشدى . . .نه اصلا اينطور نيست .شيطنتاى خودتو دارى .ولى عاقل شدى .درک ميکنى که مثلا مامانجون پاش درد ميکنه از رو زمين زياد بلندش نکنه .درک ميکنى مادرت يه بچه ديگه جز تو داره که به اونم بايد برسه .درک ميکنى دوهفته بابا نيست و نبايد بهونه بگيرى و اذيت مامان کنى .شبتيى که بابا چند شب ديگه ميادو ميشمارى  .قربونت برم خيلى دوست داريم .منو بابا عاشقتيم 

بابا که دلش برا زبونت ضعف ميره .اينقدر زبون چرب و شيرينى دارى که همه جذب ميکنى ولى متأسفانه برا غريبه هاوخيلى حرف نميزنى .الان دارى ميگى اگه منو دعوا کنى اسمم پريسا ميشه .

ديروز دهوات کردم ,از قبل قرار بود بريم از خونه مامانجون خونه خودمون که وقتى دعوات کردم گفتى مامانجون تو ميگى من با اين ادم برم خونه .منو ميدىردست اين . . . 

عاشق مامانجونى ,اونم عاشق تو .خيلى دوستش دارى .يک هفته پيش تهران بوديم روز اخر گفتى بويم مامان مامانجونم دلشوهوامو کرده 

الانم رژ منو لا رژ خودت جابجا کردى منم گفتم چرا ميگى خب اين گرمزه خوشجل تره .گفتم خب خوشگله خودت بوش دار نميخوام رژ خودمو بده ميگى اخه من بلدم ار رژت مواظبت کنم تو خشکش ميکنى .اخر بارم هر دو تارو برداشت و رفت .

عاشق لباس عروسى و دامنى .پيراهن ميپوشى 

عاشق رنگ بنفشى .وسايل ارايشى منو داغون کردى .خب چيکارت کنم دوست دارى .دعوا که اثر نداره فقط بايد قانعت کرد .الانم دارى خط لب ميکشى و خط چشم برام ميکشى 

کارات حسابى قانون داره دستشويى رفتنت .لباس پوشيدنت .روى صندلى ماشين نشستنت .با حوله شخصى خودت و با وسايل شخصى خودتو به کسى ندى حتى به من  .مسواک کردنت .غداى چشات بشم .چند وقته از همه ميپرسى چشات چه رنگيه .بابايى به قول ايناز روزا چشاش سبزه شبا چشاش عسلى .ميگه مامان تو چشات مشکيه و چشاى بابا خوشگل تره .منم چشام مشکيه مثل تو ايليا پس بابا به کى رفته .بعد ميگه مامان بابايى چشاش سبزه مثل بابا .الان که مينويسم دارى ارايشم ميکنى و ميگى اب چى ميشه ميگم واتر ميگى افرين .ولى بلد نيسى که آيز ميشه چشم ميگم بلدم ميگى خب اگه بلدى بگو داگ ميشه گربه .گفتم داگ ميشه گربه خنديدى گفتى ديدى گفتم داگ سگ ميشه نه گربه .تو بلد نيسى .