بدون عنوان
سلام عزیز دلم .تو روز به روز شیرین تر میشی ،منم وقت ندارم براتون بنویسم ،همین الا داداش ایلیا رو به سختی خوابوندم الان هم که باید بیام پیش تو .. میری حمام برا خوذت عزیزم تو خیلی نازی . . . .زبونت اینقدر شیرین شده ،شعر میخونی تند تند برام و همین الان لالایی با صدای بلند میخوندی تا داداش بخوابه اونم خوابش می اومد گریه میکرد اخ عصبانی شدی گفتی داداش کوچیک نمیفهمه من دوستش دارم و یکی محکم کوبیدی سرش و رفتی پا نقاشیات .تو خیلی قشنگ نقاشی میکشی .دیروز یه ادمک کامل کشیدی .نردبون و پله میکشی .بدون اینکه باهات کار کرده باشم خیلی قشنگ و با مفهوم میکشی&nb...
نویسنده :
مادر ایلیا و ایناز
19:02